
باران بهنام، مدرس فوت کوزهگری آرایشگری است
سالن زیبایی دارد و مدرس دانشگاه است. در دانشگاه به شاگردانش فوت و فن بازار را یاد میدهد و در سالنش، کارآفرین خیّری است که تجربهاش را با کمترین قیمت دراختیار علاقهمندان که «دخترم» خطابشان میکند، میگذارد.
باران بهنام، در مقطع دکترای مدیریت استراتژیک خوانده و حالا هم سالندار است و هم استاد دانشگاه و تأکید دارد شاید در نام، این دو رشته ارتباطی با هم نداشته باشند، اما در عمل تحصیلاتش کمک کرده است در بازار کار موفق شود و بعد از سالها به سمت کارآفرینی رو بیاورد.
او با همین تحصیلات و تجربه نوزدهساله سالنداری، تا به امروز ۲۵۰ شاگرد داشته است که تعدادی از آنها وارد بازار کار شدهاند و تعدادی دیگر هم مشغول آموزش هستند. آموزشهایی که او از سر یک اتفاق رایگان دراختیار علاقهمندان نیازمند قرار میدهد و چنان فوت کوزهگری را یاد بانوان بهویژه افراد نیازمند و سرپرست خانوار میگذارد که بعداز چندماه روی پای خودشان میایستند.
با او که کتاب اولش در حوزه مدیریت بهزودی چاپ خواهدشد و در انجمن توانمندسازی آموزشگاههای مشهد بهعنوان یکی از اعضا کمکحال ورشکستهها هم هست، ساعتی را در محله الهیه به گفتوگو مینشینیم که عبارتهای طلایی «امید، تلاش و کمک» بین گفتههایش به تعبیر ما رمز موفقیتش است.
شروع کارآفرینی با خیاطی
چرخ روزگار بچرخد و بچرخد و در دهه پنجم زندگی تبدیل به آدمی شوی که در هفتسالگی آرزویش را داشتی، اتفاق کمی نیست. البته همه ماجرا برای باران بهنام از یک شیرینیفروشی آغاز شده است، آن هم درست وقتی بیشتر از پنجسال نداشت.
حالا او برای گفتن از امروزش، دوست دارد داستان را از اولش آغاز کند و سر آن را گره بزند به درسهایی که مرحوم پدرش، حاجمحمدتقی یادش داد. باران تعریف میکند: مرحوم پدرم در رضاشهر قنادی داشت. هنوز وارد دبستان نشده بودم که شیرینیها را بستهبندی میکردم و وقتی هم سر از شمردن پول درآوردم، شدم بهنوعی حسابدار پدر که پولها را دست من میداد.
همین کار پدر باعث شد با بازار آشنا بشوم و عشق کارکردن پیداکنم. از همان بچگی دوست نداشتم خانهنشین بشوم و رؤیایم این بود برای عده زیادی کارآفرینی کنم. حتی به این فکر میکردم که بهزیستی مال من باشد و نیروهایم را از افراد نیازمند در آن انتخاب کنم.
او بعداز گرفتن دیپلم و ازدواج، سر از خیاطی درمیآورد و اولین کارگاهش را در خیابان فرامرز عباسی با بهکارگیری زنان سرپرست خانوار و نیازمند راه میاندازد؛ کارگاهی که به قول خودش، او را یک قدم به رؤیای کودکیاش نزدیک میکند؛ «همه نوع چرخ خیاطی در این کارگاه گذاشته بودم که روزها بیستزن نیازمند از حاشیه شهر خودشان را به آنجا میرساندند و لباس تولید میکردند. بعداز هشتسال سر یک اتفاق، کارگاه را تعطیل کردم و، چون آدمی نبودم که یکجا بنشینم آرایشگری را یادگرفتم و سال ۱۳۸۵ اولین سالنم را بازکردم.»
درسالن به روی شاگردان باز است
باران بهنام، سالن بزرگی دارد که هربخش آن را به یکی از بانوان سپرده است. حالا چهاردهنفر دور هم نشستهاند و گرم کارند. بیشترشان جوان هستند و حتی بینشان افراد شهرستانی هم که در مشهد بهدنبال کار آمدهاند تا خرجی خودشان و خانوادهشان را دربیاورند، دیده میشود. یکی از آنها دختری است که از زاهدان آمده و با داشتن کارشناسیارشد روانشناسی با کمکهای خانم بهنام حالا خودش به درآمد رسیدهاست.
ازبچگی رؤیایم این بود برای عده زیادی کارآفرینی کنم. حتی به این فکر میکردم که بهزیستی مال من باشد و نیروهایم را از نیازمندان انتخاب کنم
البته درِ این سالن به روی همه شاگردانش باز است. او در پایان طرحهای آموزشیاش در حاشیه شهر به شاگردانش اعلام میکند، میتوانند تا شش ماه برای کارآموزی از سالنش رایگان استفاده کنند. به همین واسطه به جز همکارانش در مجموعه، افراد دیگری برای کار و هنرآموزی به این فضا رفت و آمد میکنند.
گویا مبلغ ناچیزی هم که برای آموزش گرفته میشود، صرف هزینه ابزاربرای آموزش افراد میشود.
او درحالحاضر برای حدود ۲۵۰ نفر علاقهمند در چاهشک و شاندیز کلاس آموزش زیبایی برگزار میکند که تعداد زیادی از آنها افراد معرفیشده از بهزیستی هستند. این افراد بعد از پایان آموزش توسط خود او برای کار به سالنهای مختلف معرفی میشوند.
خبر خوش شاغل شدن دیگران
وقتی با شاگردان خانم بهنام همصحبت میشویم، حرف همه آنها یکی است؛ اینکه او فوت کوزهگری را به همه یاد میدهد و برایش فرقی ندارد شاگردش پولی برای آموزش داده است یا نه.
خودش هم تأکید میکند روزیرسان خداست و چنین میگوید: مادر سه دختر و پسر هستم و همسری همراه دارم که با تشویقهایش باعث شده است رؤیای کودکیام یعنی کمک به همنوعانم را به بهترین شکل اجرا کنم. شاید باورتان نشود، اما از روزی که تصمیم گرفتم کمکرسان زنان نیازمند باشم و برایشان مسیر کار را هموار کنم، از دعای خیر آنها چندبرابرش نصیبم شده است و از همه مهمتر فرزندانی سالم دارم که آنها هم در راه خیر قدم گذاشتهاند.
طبق گفته شاگردانش او هیچ چشمداشت مالی در آموزشها ندارد و فقط بهدنبال این است که افراد بعداز آموزش بتوانند خودشان نانآور خانه شوند. تأکید خودش هم بر این است و تعریف میکند: بین ۲۵۰ شاگردم افرادی هم هستند که حتی توان پرداخت ۵۰ هزارتومان ندارند. البته که من هم دنبال گرفتن پول نیستم و اتفاقا پیگیرم تا این افراد بهتر از بقیه یادبگیرند و بتوانند وارد بازار کار شوند که خداراشکر اغلب با خبرهای خوش همراه میشود.
چند وقت قبل، یکی از شاگردانم که چندسال قبل در صالحآباد در دوره آموزشهای رایگان شرکت کرده بود، تماس گرفت و از سالنش در سهطبقه گفت و اینکه چقدر کارش گرفته است. شاید باورتان نشود.
او امروز از خود من بیشتر درمیآورد و من هم خوشحالم از همین حرف او که گفت «همیشه وقتی کرکره سالن را بالا میدهم، دعایت میکنم که سبب شدی یک خانواده نانی برای خوردن داشته باشند.»
رایگان برای همه عروسهای نیازمند
باران بهنام فقط یک کارآفرین خیّر نیست؛ بلکه سالنش محل اتفاقات دوستداشتنی بسیاری است. او هرسال همزمان با تولد امامرضا (ع) در همین سالن، مراسم مولودیخوانی برگزار و هدیه پخش میکند و در شهادت امامرضا (ع) نیز همین سالن محل پخش غذاهای نذری میشود.
همچنین درِ سالنش به روی عروسهای نیازمند باز است؛ «وقتی معتمدان محلات معرف عروس نیازمندی میشوند، در سالن، همین شاگردانم که همیشه توصیهام به آنها این بوده که دستشان به خیر هم برود، زحمتش را میکشند و عروس را آماده میکنند. آخرین عروسخانم هم مربوطبه روز عید غدیرخم بود. این عروس نیازمند را از شاندیز معرفی کرده بودند که با آرزوی خوشبختی آمادهاش کردیم و حتی عکاسی را برایشان رایگان انجام دادیم.»
میگفتند مگر میشود چنین تصادفی بدون عارضه باشد! پسرم سالم سالم بود. همانجا به دعاهای خیر شاگردانم، فکر کردم
او طرحی هم با یکی از مساجد الهیه به زودی اجرا خواهدکرد که طبق آن، افراد علاقهمند به آرایشگری میتوانند با کمترین مبلغ آموزش ببیند به شرط اینکه متعهد شوند در ازای تخفیف دادهشده به آنها در روند آموزش، عروسهای معرفیشده در طرح ازدواج آسان را رایگان آماده کنند.
خانم دکتر آرایشگر
رشته تحصیلی بهنام، مدیریت بازرگانی و در مقطع دکترا هم استراتژی است. به قول خودش از این رشته تحصیلی میتواند برای مدیریت و بازاریابی بهتر در شغل آرایشگری استفاده کند.
او دوسالی است که در دانشکده مهارت دانشگاه آزاد مشهد تدریس میکند و دوست دارد اشاعهدهنده فرهنگ تحصیلات بهخصوص در مقطع تکمیلی بین آرایشگرها باشد.
خانم بهنام میگوید: سالنداری و آرایشگری یکی از نیازهای جامعه است و اگر این هنر با تحصیلات و البته کار عملی قوی در دانشگاه همراه شود، نهتنها افراد، کار را خوب یاد میگیرند، بلکه با واردشدن به دانشگاه، فرهنگ درست مشتری مداری را هم میآموزند.
به گفته او که تاکنون چند دانشجو را از ترک تحصیل منصرف کردهاست؛ با چنین اتفاقهایی حتی میتوان نگاه جامعه به آرایشگرها را هم تغییر داد.
یکی از تلاشهای بهنام در دانشگاه، آموزش درست کار و مدیریت صحیح است تا به نوعی جلو ورشکستگی در آرایشگری را بگیرد. به گفته خودش بهصورت عملی او بههمراه چند تن دیگر در انجمن توانمندسازی آموزشگاههای مشهد ازطریق سازمان فنیوحرفهای برای آموزشگاه و سالنها دورههای عارضهیابی میگذارد که ازطریق آن، عامل ورشکستگی هر سالنی بررسی و راهحلهای احیا داده میشود.
او حتی بهتازگی به کمک دکتر امید بهبودی، مدیر گروه دانشگاه عطار، کتابی با عنوان مدیریت برای حرفهایها ترجمه کرده است که بهزودی روانه بازار خواهدشد؛ کتابی از «رالف تی کروترز» که در حوزه اقتصاد است.
از هر دست بدهیم، از همان دست میگیریم
از حرفهای پرتکرار باران بهنام طی دوساعت گفتوگو، این است که راضی باشیم به رضای خدا.
او با همین اعتقاد از اتفاقهای مثبتی میگوید که آن را حاصل دعای خیر بانوانی که آموزششان داده است، میداند؛ پسرم کمسن وسال بود که جلو سالن یکدفعه دوید به خیابان و با ماشینی که سرعتش هم خیلی زیاد بود، برخورد کرد. در این تصادف، پسرم از ارتفاع زیاد به زمین خورد. آمبولانس به بیمارستان امدادی منتقلش کرد و وقتی از سر و بدنش عکس گرفتند، هیچکس باورش نمیشد که حتی یک خط روی بدنش نیفتاده است.
سه روز هم ما را در بیمارستان نگه داشتند و میگفتند مگر میشود چنین تصادفی بدون عارضه باشد! بعد از سه روز دوباره عکس گرفته شد. پسرم سالم سالم بود. همانجا به دعاهای خیر شاگردانم، فکر کردم و به باور من، خداوند هیچ خیری را بیپاسخ نمیگذارد.
او ادامه میدهد: سالها قبل، یک روز، خانم درماندهای را به من معرفی کردند که از شهرستان آمده بود و برای کار مهمی لنگ ۵۰ هزارتومان بود. آن زمان اجاره سالنم ۹۰ هزار تومان بود. مبلغی را برای اجاره کنار گذاشته بودم و جورکردن دوباره آن سخت بود. دلم نیامد دست رد به سینه آن خانم بزنم و به اندازه ۵۰ هزارتومان کمکش کردم.
شاید باورتان نشود بعداز سه روز، درست موعد اجاره، وقتی پولهای داخل کشو را شمردم، شد ۱۴۰ هزارتومان. یعنی درست ۹۰ هزارتومان مبلغ اجاره و ۵۰ هزارتومانی که کمک کرده بودم، در این سه روز جور شده بود. همان روز بود که با خودم عهد کردم تا میتوانم برای نیازمندان کاری انجام بدهم و کارآفرینی امروزم، عمل به همان تعهدم است.
* این گزارش چهارشنبه ۷ خردادماه ۱۴۰۴ در شماره ۵۹۵ شهرآرامحله منطقه ۱۱ و ۱۲ چاپ شده است.